حنجره

قصه ی تنهایی من

حنجره

قصه ی تنهایی من

آخر یه روز دق می کنم

آخر یه روز دق می کنم شمارو عاشق می کنم

برای دیدن چشات این چشم لایق می کنم

گفتی تموم میشه سفر اما نگفتی تا به کی؟؟؟

چشم انتظارت می مونم رو به دقایق می کنم

موج بلند گیسوت و بریز رو شونه هات ببین

برای در یای چشات ای تن و قایق می کنم

تو نامه ی آخری من گفتم فراموش کردمت

تنها دروغ تنها بود این دل و صادق می کنم

عجب شقایقی شده چشمای منتظر به در

جاده ی برگشتنت و پر از شقایق می کنم

وقتی که رفتی از پیشم سکوت و معنا کردمش

به حرمت برگشتنت سکوت و ناطق می کنم

 » تنها «